شايد فلسفه ي هنر معاصر براي مجموعه مقالاتي که در طي پانزده سال و در زمان هاي مختلف نوشته شده اند، عنواني بزرگ باشد. نمي توانم ادعا کنم که در تمامي اين مدت نقشه اي واحد در سر داشته ام و براي رسيدن به هر هدفي از شيوهي بيان ويژه اي سود جسته ام. در اين جا بايد به نکته اي استثنايي اشاره کنم: به طريقي که من، بي اشاره يا با اشاره اي مختصر، از موضع ناظر خارجي به موضع هنرمند خلاق وارد مي شوم، شايد خواننده را مشوش سازد. اما فعاليت من چه در نگارش اين کتاب چه در پربارترين سال هاي زندگي ام، اگر فلسفي نباشد چگونه فعاليتي است؟ فعاليتم انتقادي نيست چون هرگز به ارزيابي آثار مشخص هنري يا طبقه بندي هنرمندان به ترتيب ارزش شان تظاهر نکرده ام. تاريخي هم نيست چون با اين که از پيوندهاي ميان سنت ها آگاهم و مشتاق رديابي پيدايش مجددشان هستم، نه براي ارايه ي تصويري کامل از يک دوره ي تاريخي روشي اصولي دارم و نه کلا اطمينان دارم که بتوانم پيدايش مکتبي را تعريف يا نسلي را طبقه بندي کنم. مي توان شيوه اي را که بر مي گزينم فلسفي ناميد چون تأييدي است بر ارزشداوري. به بيان دقيق تر: معتقدم که هنر در ميان عوامل يا ابزارهاي تکامل انسان، بي نهايت مهم است. معتقدم که قدرت درک هنري، وسيله اي بوده است که انسان به کمک آن در وهله ي نخست صاحب خودآگاهي مي شود و سپس آن را مي پالايد. شکل، ساماندهي تدريجي عناصر هماهنگ شده اي که اگر چنين نشوند آشفته خواهند بود، در ادراک حسي تحقق مي يابد. شکل در تمام مهارت ها وجود دارد مهارت، همان گرايش طبيعي و غريزي به شکل است که در عمل متجلي مي گردد. در وراي اين سطح فيزيولوژيکي و غريزي، هر پيشرفتي در تکامل انسان وابسته ي تحقق ارزش هاي شکلي [= فرمي] بوده است. تحقق ارزش هاي شکلي، همان فعاليت هنري يا زيبايي شناخت فعاليت هنري، ماهيت و کارکردي زيست شناختي دارد؛ و تکامل انسان ويژه و استثنائا به واسطه ي دارا بودن همين قدرت درک هنري، از تکامل جانوران متمايز مي گردد. دليل اين اعتقاد به طور اصولي در اين کتاب شرح داده نشده است بلکه ماهيت کتاب حاضر، تابع همين اعتقاد است. از نقاشي هاي درون ارهاي دوره ي پارينه سنگي گرفته تا آخرين آثار دورهي کانستراکتيويسم، ساختمان گرايي) هيچ دوره اي در هنر نيست که به نظر من نمايان گر مفهوم زيست شناختي و هدف مند فعاليت هنري انسان نباشد. چنين است فرض بنيادي مقالات اين کتاب و هرگونه پيوستگي منطقي که در آنها وجود داشته باشد ناشي از همين فرض است. در پايان کتاب، يادداشتي حاوي مشخصات چاپ اصلي مقالات ديده مي شود. دو تا از مقاله ها شايد مستلزم مختصر توضيحي براي توجيه درج شان در اين جا باشند. فکر ميکردم مقاله ي هنر انگليسي نشان ميدهد که ارزيابي من از هنر معاصر، از تمايل عميق به آن چيزي که در هنر دوران گذشته اصيل تر از همه مي دانم مستقل نيست و مقالهي سوررئاليسم و اصل رمانتيک نشان ميدهد که فلسفه ي هنري من به هنرهاي نقاشي و پيکرتراشي محدود نمي شود.
نويسنده | هربرت ادوارد ريد |
قطع | وزيري |
مترجم | محمد تقي فرامرزي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 400 |
نوبت چاپ | 4 |
ابعاد | 165*235 میلیمتر |
وزن | 380 |
سال چاپ | 1399 |
بررسی محصول برای كتاب فلسفه هنر معاصر
افزودن نظر شما
تاكنون نظري ثبت نشده است.